نبض زندگی عاشقانه مانبض زندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

فرشته پاک ما الینا جون

حال وهــــــــــــــــــــــــوای این روزای خونه ما

  سلام عزیزم فدات بشم دخمل قشنگم  مامان از امروز کارای خونه تکونی عید روشروع کرد اول از همه اتاق شمارو مرتب کردم وتمیز کلی وقتمو گرفت اما بالاخره تموم شد قالیچه اتاقتم شستم تا فردا خشک میشه عزیزم انشالا فردا اتاق خودمو شروع میکنم ولی خیـــــــــــــــــــــــلی خسته شدم چون همه جا نامرتبه هرچقدرم کار میکنم انگارتمومی نداره     عزیزم شما هم خوشحال این روزا فقط به فکر بازی وشیطونی تو وسایل مامان انگار از ریخت وپاش خونه تکونی خـــــــــــــــــــــــیلی راضی هستی مامان فدات بشه عشقم نفسم     ...
30 بهمن 1392

بــــــــــــــــازدید از هنرزیبای خاله سمیه

عزیزدلم امروز خاله جون سمیه دختر دایی نازم دعوتمون کرد بریم منزلشون برای بازدید ازتابلو فرش قشنگی که بافته بود ومراسم قیچی کردن فرش از دار قالی چون من خیلی دوست داشتم ببینم دستش درد نکنه چه تابلوی قشنگی بافته بود مبارکش باشه من وشما ومامان جون وبابایی رفتیم خوش گذشت قبل رفتن چندتا عکس ازت گرفتم اخه خـــــــــــــیلی خوشحال بودی فدات شم      اینجا رسیدیم خونه سمیه جونم ومن ازت خواستم تا با گلاواکواریوم خاله سمیه عکس بگیری مامان فدات بشه عشقم فدات بشم با این نگاه کردنت اقا سهیل جونم با تابلو فرشی که مامانی نازش بافته سهیل والینا اینم تابلو فرش دختر داییم سمیه جونم   ...
28 بهمن 1392

تــــــــــــــــــــــــــــــولدت مبارک عشقم

امروز باشکوهترین روز هست روزی که افریدگارتو را به جهان     هدیه دادومن می ترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تونباشد به زمین خوش امدی فرشته مهر وزیبایی       یه تــــــــــــــــــــــــــولد خودمونی سالادوژله های تولد   بابایی ودخمل قشنگش الینا اینم دختر عمو وپسر عمو که خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی همدیگرو دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارن علیرضاجون ودانیال جون دوتا نی نی خوشگل وهمسن اقابنیامین خوجل   اقا مهدی جونم             ...
26 بهمن 1392

تقویم الینا قشنگم رسید

  گل همیشه بهارم الینای زیبایم بالاخره تقویم هات اماده شد هرچند من خیلی نپسندیدم اما بد هم نشده بماند فقط سفارش کیک تولدت مونده که با بابایی جون امشب میریم دنبالش عاشقتم فندق خوردنی       ...
21 بهمن 1392

روزشمارتولددخملی ومامانی

  عزیز دلم خیلی خوشحالم داربم به سومین بهار زندگیت نزدیک میشیم وشما یک سال بزرگترو خانم تر میشی از طرفی هم تولد شما باتولد من چند روز فاصله داره وکلا تو خونمون این روزا شادی موج میزنه خداروشکر   ...
19 بهمن 1392

حال وحوای الینا در این روزها

عشقم گل خوشبوی من این چندروز که برف میاد شما اصرار دارین بیرون بری برف بازی ما هم از ترس اینکه سرما نخوری نمیریم بیرون اماشما لجوجی میکنی من وبابا رو کلافه کردی همش میگی بابا دوست دارم بابا عاشقتم دخترتم تا بابایی تحریک بشه شمارو ببره بمیرم برات که شیرین زبونیاتم کمکت نمیکنه عزیز دلم کاش مارو درک کنی وبفهمی که بخاطرخودت اجازه نمیدیم بری بیرون منم که به خاطر دوستم سپیده جونم اصلاحوصله کاری ندارم الینای قشنگم امروز به من گفتی مامانی ببرم بیرون قول میدم کاشپن بپوشم منم مردم از خنده لحنت خیلی قشنگ بود ...
15 بهمن 1392

دختر که باشی

دختر که باشی میدونی اولین عشق زندگیت پدرته دخترکه باشی میدونی محکم ترین پناهگاه دنیااغوش گرم پدرته دخترکه باشی میدونی مردانه ترین دستی که میتونی تو دستات بگیری وبعدش دیگراز هیچ چیز نترسی دستای مهربون و گرم پدرته دخترکه باشی میدونی همه دنیا پدرته دخترکه باشی میدونی هرجای دنیا که باشی چه کنارت باشه وچه نباشه قویترین فرشته نگهبان زندگیت پدرته عاشقتم بابایی   ...
11 بهمن 1392